May 17, 2011

Chil Dukhtaran Aghai





خبر از ارزگان آورده کوتر
زکوچ رفتگان آورده کوتر
نمیدانم چیکه خونینه پر شی
غم چل دختران آورده کوتر.
*
چهل دختر، چهل کوتر، چهل رنگ
نشسته هر یکی بر شاخه ای سنگ
ده دست هر کدام شی نامۀ سرخ
چراغی، پرچمی، شور دل تنگ.
*
سبکبالان و سرخیلان اندوه
تفنگدارن سنگ و سوته و جو
پس از جنگ و گریز و آتش و دود
یکه یکه برفتند تا سر کوه.
*
پس پشت شی فقط چند خانه مانده
دو تار مو میان شانه مانده
از پشته قندهار تا دشت ششپر
فقط چند توغی ویرانه مانده.
*
سر کوتل سیا زاغا نشسته
تمام راه روود ره اوغو بسته
به لاخ کوه چهل گیسو حمایل
مسافران بال و پر شکسته.
*
شیرین سر خیل آن بالا نشسته
چنین می خواند با ساز شکسته
دختر ازرگی ده چنگ اوغو!؟
الیگو ننگه، ده قورو نوشته.
*
تمام ارزگو ره غم گرفته
خانه خانه شی ره ماتم گرفته
زمین داور و شش برج و دو دی
همه ره آتش گرفته، دم گرفته.
*
ده پای کوه تمام شی لاشه خوره
پاکستانی، هندی، اوغون کوره
تمام راه روود کوه ره بستن
راه دره دهان باز گوره.
*
پری از شاخ دولانه صدا کرد
شیرین با دختران یکجا دعا کرد
منیژه، تاج گل، زیبا، فریبا
ز صدق دل همه رو سون خدا کرد.
*
لشکر اوغونو نزدیک تر شد
کبوترها از این حرکت خبر شد
شیرین: زیبا، فریبا را بغل کرد
سفر کوتاه تر کوتاه تر شد.
*
کبوترها همه پرواز کردند
سفر سوی سفر آغاز کردند
عقابان بلند پرواز ازره
پر خونین شان را باز کردند.
*
تمام دره در فریاد گم شد
کبوترها به دردآباد گم شد
جوانی و غریبی و غم یار
همه در خاطر ناشاد گم شد.

0 comments:

Post a Comment

Twitter Delicious Facebook Digg Stumbleupon Favorites More